از آسمان چه می خواهم؟
من با شم، او باشد و ماه و ستاره ها
من باشم و چشمک ستاره ها برای ماه!
من باشم و انتظار
تا بیاید آن ستاره که تا غروب چشم نمی بندد
دوباره غروب و شب و ماه و ستاره ها
دوباره چشمک ستاره ها برای من
دوباره چشمک ستاره ها برای ماه!
«تو را به جان ستاره ها رویای هر شبت را برای من هم تعریف کن، بگو که هر لحظه می خواهی جای من باشی!........ اما فراموش نکن که از روشنایی
و زیبایی اگر هم چیزی داشته باشی، از خودم داری!!!»
هر شب نگاهش می کنم، ستاره هم شاهدند، اکثر اوغات لبخند می زند و ساکت ساکت است .... گاهی هم چهره ی آن خود نما را مثل یک آینه ی بزرگ
منعکس می کند، خوب می شناسمش، حرف دروغ گو ها را باور نمی کند، حتی اگر صورتشان مثل خورشید روشن باشد..........!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|