خانه
مدیریت
ایمیل من
شناسنامه
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 49766
تعداد بازدید امروز: 82
تعداد بازدید دیروز: 2
  • آوای دل www.shereno.com درباره ما


  • بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
    مدیر وبلاگ : برجان[58]
    نویسندگان وبلاگ :
    بغض سکوت
    بغض سکوت (@)[3]


    ما دوتا جز عشق حرف دل نداریم...
  • پیوندهای روزانه

  • لپ تاپ رایگان!!! [58]
    [آرشیو(1)]

  • لوگوی من


  • لوگوی دوستان من




  • وضعیت من در یاهو


  • یــــاهـو
  • اشتراک در وبلاگ


  •  
    بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
    [ و به یکى از یاران خود فرمود هنگامى که او از بیمارى شکوه نمود . ] خدا آنچه را از آن شکایت دارى موجب کاستن گناهانت گرداند ، چه در بیمارى مزدى نیست ، لیکن گناهان را مى‏کاهد و مى‏پیراید چون پیراستن برگ درختان ، و مزد درگفتارست به زبان ، و کردار با گامها و دستان ، و خداى سبحان به خاطر نیت راست و نهاد پاک بنده هر بنده را که خواهد به بهشت درآورد . [ و مى‏گویم ، امام علیه السّلام راست گفت که در بیمارى مزد نیست ، چه بیمارى از جمله چیزهاست که آن را عوض است نه مزد چرا که استحقاق عوض مقابل بلا و مصیبتى است که از جانب خدا بر بنده آید ، چون دردها و بیماریها و مانند آن ، و مزد و پاداش در مقابل کارى است که بنده کند ، و میان عوض و مزد فرق است و امام چنانکه علم نافذ و رأى رساى او اقتضا کند آن را بیان فرمود . ] [نهج البلاغه]
  • کفر نویسنده: برجان یکشنبه 88/11/25 ساعت 8:16 ع
  • سلام زیبا، بی همتا، خوش نظاره می کنی!!!

    بیا! بفرما!

    بیا و لحظه ای مهمان ما باش، مهمان اشرف مخلوقاتت، بزرگان!!!

    بیا و لحظه ای نزدیک تر شو به بی شرمانی که دورت پندارند، به نام آورانی که به نام تو چه زیبا می کَنند سرها از تن ها! چه شکوهمندانه می گیرند جان ها و چه گران می فُروشند ارزان ها!!!

    نام ها را پاک کردند و کتاب ها را سوزانده!

    نامت را دلیل کرده اند و کتابت را سند:

    می برند و سند می آورند، می کشند و سند می آورند، می اندیشی سند می آورند، می گویی، سند می آورند که غلط گفتی. می خندند و سند می آورند و از پسِ خنده ها شان نعره ها ی مستانه می کنند.

    انسانی برگزیدی که نیکو دریافت و نیکو ابلاغ کرد، به اینان رسید، ببین چگونه تفسیر می کنند و هرکه را نپذیرد کافر خواننند، آری! من نیز کافرم!     لحظه ای بیا و این کفر از من بپذیر که من کافر شدم، مه من از اینان بیرون شدم، که من خسته ام، خسته! که من آخر راه این قافله ام.

    بیا، بیا و کفرم به اینان بپذیر، که من کافر به اینانم و امیدوار به تو! فریاد می کنم: کافرم، بیایید و سنگ سارم کنید، بیایید و این سبوی تشنه بشکنید که تا دیگر نبیند بی شرمی هاتان و پلشتی هاتان!

       خدایا لحظه ای بیا که من خسته ام، بیا تا نیامدند، بیا تا نشکستند......


  • سخن دوستان( )
  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ